وصیتنامه شهید مهرداد رحیمی:
«بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر آقا امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمینی، این ابرمرد جهانی و فرزند فاطمه که روی اهلبیت را در قرن بیستم و در دنیا سفید کرد و با سلام و درود بر شهدا، معلولین و مجروحین و خانواده آنها.
اینک که حمله نزدیک است و به یاری خداوند بزرگ می رویم تا ریشۀ ظلم را کنده و پرچم پُرافتخار اسلام را به جای آن برافراشته کنیم؛ لازم دانستم وصیتنامه ای هر چند کوچک بنویسم تا شاید از این طریق بتوانم ذرهای چند از آن چیز را که در دل دارم بیان کنم.
ای مردم، ای اهل محل، خدا شاهد است که من این راه مقدس را با چشمانی باز انتخاب نمودم و شخصی مرا تحریک به آمدن جبهه نکرده مگر خودم و خدایم.
مادرجان امیدوارم که از من راضی باشی و شیرت را بر من حلال کنی، زیرا اگر تو از من ناراضی باشی، تمام اجری که خدا برای یک شهید قائل است از بین میرود، مادرجان امانتی بودم که باید تحویل میدادی و چه خوب که اینگونه در راه اسلام و قرآن و راهی که مولا حسین (ع) رفت خونین ادا کردی، خوب انشاءالله که لطف خداوند شامل حالتان باشد و هست؛ قربانِ تو مهرداد.
خدمت آقاجان عزیزم! امیدوارم که از اینکه اینقدر شما را اذیت کردم مرا حلال کنید.
آقاجان خدا آنقدر بزرگ است که من و شما و هیچکس نمی تواند پی به بزرگی او ببرد و خودش نیز کارها را درست میکند. اگر انسان پی به رحمانیت خدا ببرد، دیگر نماز نمی خواند، خوب دیگر سرت را درد نیاورم دوستت دارم. خدانگهدار.
داداش رضا تو چطوری؟ امیدوارم از من ناراحت نشوی. باور کنید جبهه نمکگیر است و عاشقان را سوی معشوق میکشد، البته ما که عاشق نیستیم، میان عاشقان بودن شاید عاشق شدن را نیز به ما سرایت دهد. خوب داداش جان، تو را به خدا و آقاجان و مامانجان را نیز به تو سپردم، خداحافظتان باشد.
آبجی معصومه و آبجی ناهید و سمیه! امیدوارم مرا به بزرگیتان حلال کنید و اگر از من ناراحت بودید، اینک که این متن را میخوانید، پیش خودتان بگوئید که داداش مهرداد حلالت کردم. کوچکتر از آنم که به شما توصیه کنم چون شما هر یک استادانی هستید که زیر سایۀ پدر و مادر محترم و با خدا، بزرگ شدید. انشاءالله که حجابتان حفظ شود و همیشه در زندگیتان با خوشروئی با همه رفتار و برخورد کنید.
آقای مهرابی و حسن آقا مرا حلال کنید و اگر نتوانستم حق خود را نسبت به شما ادا کنم ببخشید.
ای اهل محل و ای بچه های محل که با من آشنائید و با هم در یک کوچه و یک جا بزرگ شدیم، امیدوارم که راه شهدا که راه انبیاست را ادامه دهید و خدای نکرده حتی یک لحظه از عمرتان را وقف کارهای بیهوده نکنید، بچه ها نکند خدای نکرده بعد از دادن این همه شهید هنوز هم سرِ خیابانها بایستید و یا خلافکاران را ببینید و خاموش باشید، بخدا قسم خون شهدا گریبانگیر کسانی است که در مقابل کارهای ناپسند خاموش باشند. امیدوارم که راهتان که راه خداست را اگر گم کردید، پیدا کنید و اگر پیدا کردید ادامه دهید؛ خدانگهدار.
ضمناً از همه می خواهم که سعی کنید که گریه نکنید، اگر گریه کردید برای سختیهای مولا حسین (ع) گریه کنید که جسد مقدسش چندین روز در صحرای داغ نینوا مانده بود اما کسی نبود آن را تشییع کند.
مادرجان و پدرجان و ای اهل خانواده! شما را به جان حضرت فاطمه (س) قسم، برایم گریه نکنید. مادرجان و پدرجان میدانم که گریه نکردن برایتان محال است، اما صبر داشته باشید و از حضرت زینب (س) کمک بخواهید. بر سر در خانه، پارچۀ بزرگی بزنید و در آن بنویسید ای اهل محل حلالم کنید.
ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم
مهرداد رحیمی
۱۳۶۴/۱۰/۸»