فرازی از وصیت نامه شهید تراب پورقلی:
مادر جان من فقط و فقط برای شهادت که یگانه آرزوی من بود آمدم. مادر جان امشب برای ما آماده باش است و من این نامه را برای مادری که سالها برای من زحمت کشیده و همیشه ناراحتی مان او را رنج میدهد، نوشتم. شاید این آخرین بار باشد مادر که با تو گفتگو میکنم، نمیدانم شاید از شانس بد من به سلامت برگردم معلوم نیست، مادر جان من فقط و فقط برای شهادت که یگانه آرزوی من بود آمدم و هیچ چشم داشتی از هیچ کس نداشتم چه حرفهایی که در این دوره از دوست و دشمن و آشنا شنیدم، تو مادر چه قدر به من نصیحت میکردی که نرو، ولی من به تو میگفتم مادر مگر خون من رنگینتر از دیگر برادرانی است که هر روز شهید میشوند. مادرجان امیدوارم که مرا ببخشید که به حرفت گوش نکردم و قبل از انقلاب با تو بد کردم میدانم که مرا میبخشی مادر سلام مرا به برادرم که مانند یک پدر برایم مهربانی کرد برسانید به او بگویید وقتی تو را شناختم بعد از انقلاب بود و پیش از انقلاب من یک آدم پوچ بودم. در آخر سلام مرا به تمام دوستان و آشنایان برسانید و بگویید اسلام را در یابید. دیدار ما در آن دیار. یک نصیحت مادر جان به تو میکنم و آن این است که بعد از کشته شدنم گریه نکنی و پیراهن سیاه نپوشید دوست دارم که همیشه خندان و شادان باشی تا دشمن را بیشتر عصبانی کنی. فقط و فقط به خاطر اسلام عزیز.