وصیت نامه شهید امیر فناخسرو:
«مرا به سوی خودت بخوان ای معبود من دیگر تحمل ندارم که تک تک همه دوستانم از دستم بروند و باز هم در این شهر پُر از فساد و معصیت بمانم،حالا دیگر تنها شدم،به هر مؤمن و پاکدامن و پاکدلی دل بستم، مدتی نگذشت که از دستم رفتند آنها از صِنف خوبانند، باید هم بروند، ولی ما چه کنیم؟ و این همه درد..حسین(ع) جان، هر سال که محرم می شود، وقتی می خواهیم برایت سینه بزنیم، یکسری از بچه ها از میانمان می روند، یعنی سهمیه هر سال را گلچین می کنند..می خواهم بگم: حسین(ع) جان، هی محرم می آید، باز ما می مانیم با این همه گناه و معصیت ،پس کی نوبت به ما می رسد؟ حسین(ع) جان سال ۶۴،،محرم با حسین نوروزی، دایی فخرا (شهید علیرضا فخر) و دیگر بچه ها بودیم،،آنها شهید شدند، جای ما پیش آنها خالیه،سال ۶۵ محرم شد، جلال توکلی و بابایی و دیگر عزیزان سال ۶۶ محرم شد محمد فوقانی و یکسری دیگر از بچه ها و برادر و دوست عزیزم نادر(فناخسرو) به شهادت رسید.خدایا یک خواهشی دارم، محرم سال ۶۷ در راه است، هنوز ماه رمضانت نرسیده یعنی می شه ما را هم جز این قافله ات قبول کنی؟؟؟ ...»